unavailable
unavailable
این پژوهش با بهرهگیری از روششناسی آمیخته در چند مرحله انجام شد. مرحله اول، به روش دلفی کلاسیک در سه دور به انجام رسید. اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه نیمهساختارمند (در دورهای اول) و پرسشنامه انتها باز (در دور نهایی) با نمونهای برگزیده از فعالان زیستبوم کارآفرینی و نوآفرینی استان گلستان به انجام رسید. در مرحله اول، نه بعد، ۱۶ مؤلفه و ۸۷ نشانگر شناسایی شد. در مرحله دوم با رویکردی آیندهنگاری به تشکیل ماتریس ۱۶×۱۶ تحلیل اثرات متقابل مؤلفههای شناسایی شده برای زیستبوم کسبوکارهای نوپا (نوآفرینی) کشاورزی در استان گلستان با استفاده از نرمافزار میکمک اقدام شد. نتایج نشان داد هفت مؤلفه نقش تعیینکننده در ترسیم زیستبوم نوآفرینی کشاورزی در استان گلستان دارند که عبارتاند از: توسعهیافتگی منطقه ای؛ شبکه اجتماعی نوآفرینی؛ عملکرد اجتماعی؛ قابلیتهای کارآفرینانه نوآفرینان؛ رویدادهای فرهنگی ترویجی؛ تحقق نظام آموزش کارآفرینانه و مزیت مکانی. بر اساس روش سناریو نگاری ۲۹ وضعیت ممکن و محتمل در آینده زیستبوم نوآفرینی کشاورزی تعریف گردید. سرانجام بـا اسـتفاده از نرمافزار سـناریو ویــزارد، یک سـناریوی مطلـوب (شکفتن بهاری)، یک سناریوی بینابین مبتنی بر ادامه وضع موجود (خزان پاییزی) و یک سناریوی بسیار بحرانی (خواب زمستانی)؛ یعنی در مجموع سه سـناریوی باورکردنی استخراج و معرفی شد.
تصمیمگیری در خصوص انتخاب نوع کشت، به طرحوارههای ذهنی کنشگران تولید، بستگی دارد. از این رو، تحلیل این طرحوارهها گامی اساسی در ساماندهی تولید محصولات کشاورزی در کشور محسوب میشود. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، واکاوی طرحوارههای ذهنی کشاورزان و مدیران کشاورزی جنوب استان سیستان و بلوچستان در انتخاب نوع کشت بود که به روش توصیفی– تحلیلی صورت پذیرفت. بدین منظور ابتدا کنشگران بخش کشاورزی در شهرستانهای چابهار و سرباز شناسایی شدند. آنگاه به تحلیل معیارهای ذهنی برنامهریزی زراعی مدنظر کشاورزان و مدیران پرداخته شد. سپس از طریق تئوری خاکستری اهمیت هر یک از معیارهای ذهنی تعیین گشت. در انتها نیز ترکیب معیارهای ذهنی مورد نظر کشاورزان و مدیران با کمک نمودار دندوگرام و به روش تحلیل خوشهای سلسله مراتبی دستهبندی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بالاترین سطح امتیاز معیارهای ذهنی دخیل در برنامهریزی زراعی به ترتیب شامل دستیابی به سودآوری محصولات (0/962)، سطح مطلوب زندگی (0/763) و افزایش تولید (0/773) شد. همچنین دستهبندی سلسله مراتبی معیارهای برنامهریزی زراعی در این پژوهش، اهمیت استفاده از «اهرمهای حمایتی» برای بهبود برنامهریزی زراعی در منطقه مورد مطالعه را پیشنهاد مینماید. بر اساس نتایج پژوهش، آنچه مسلم است، ایجاد یک سامانه مدیریت جامع در بخش کشاورزی جهت «برنامهریزی»، «مدیریت پویا» و «نحوه تعامل کشاورزان با سازمانهای مرتبط» ضروری خواهد بود. چنین زیرساختی موجب کاهش و یا حذف وضعیت ناکارآمد اطلاعات از لحاظ پراکندگی، تعدد، تناقض، عدم انسجام و در نهایت سرگردانی تصمیمگیران خواهد شد.
پژوهش حاضر با هدف تحلیل چالشهای راهاندازی شرکتهای دانشبنیان کشاورزی (AKBCs) بهمنظور ارائه راهبردهای مناسب، صورت گرفت. این پژوهش از بعد هدف، کاربردی و از منظر گردآوری دادهها، جزء پژوهشهای اکتشافی است که با استفاده از یک پیمایش در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران (IROST) انجام گردید. جامعه آماری، کلیه اعضای هیأت علمی IROST بودند که 23 نفر از آنها بهصورت هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج تحلیل SWOT نشان داد که در فضای درونی، مهمترین نقاط قوت برای راهاندازی AKBCs، "استفاده کارا از نیروی خبره و نوآور" و "برخورداری از امکانات و زیرساختهای لازم جهت اجاره به AKBCs" و مهمترین نقاط ضعف، "عدم وجود یا نارسایی در تعریف رویهها و سیاستهای اجرایی حقوق مالکیت فکری در زمینهی فعالیتهای AKBCs" و "تأکید آییننامههای ترفیع و ارتقا بر امتیاز مقالات و طرحهای پژوهشی اعضای هیأت علمی" هستند. در فضای بیرونی، "حمایت از طرحهای نوآورانه دانشبنیان در کشور"، "نیاز صنایع کشاورزی به واحدهای تحقیق و توسعه برای تولید محصولات نوآورانه و فناورانه" و "کسب درآمد از AKBCs"، بهعنوان مهمترین فرصتها و "شفافیت اندک و ساختارمند نبودن اقتصاد کشور در استفاده از محصولات دانشبنیان" بهعنوان مهمترین تهدید در راهاندازی AKBCs شناخته شدند. تحلیل فضای کلی نشان داد که محیط بیرونی بر محیط درونی و فضای مثبت و کمک دهنده بر فضای مخاطرهآمیز، غالب هستند. نتیجه تحلیل فضای راهبردی نشان داد که برای راهاندازی AKBCs باید از راهبردهای تهاجمی (رشد و توسعه) استفاده نمود.
مشارکت های مردمی مهمترین وسیله برای موفقیت برنامه های اقتصادی و اجتماعی توسعه بهویژه استفاده بهینه از منابع آب در نواحی روستایی بهحساب می آید. با شناخت عوامل مؤثر بر مشارکت روستاییان در حفظ و توسعه منابع آب کشور و میزان تأثیر آنها میتوان برنامهریزیها و اقدامات لازم را جهت مشارکت هرچه بیشتر مردم در حفظ و احیاء آب در آینده صورت داد و موانع مشارکت را نیز تعدیل نمود. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع و تسهیلکنندههای اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی مؤثر بر مشارکت مردمی در احداث و بهرهبرداری از کانالهای آبیاری در منطقه ویس با استفاده از روش پیمایش انجام شد. تمام بهره برداران شبکه آبیاری ویس بهعنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند و به روش نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه ای به حجم 217 نفر از میان آنها انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود که پس از تأیید روایی و پایایی آن، در بین اعضای نمونه توزیع شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل میدان نیرو با کمک نرمافزارهای SPSSver20و Pathmakerver 5.5 استفاده شد. نتایج نشان داد که مشارکت کاربران در مرحله تصمیمگیری بسیار ضعیف، در مرحله اجرا متوسط و در مرحله بهره برداری و ارزیابی بالا بود. نتایج تحلیل نیروهای تسهیل کننده و بازدارنده مرتبط با عوامل اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی نشان داد که در همه موارد، برآیند امتیاز نیروهای بازدارنده بیشتر از برآیند امتیاز نیروهای تسهیل کننده است؛ یعنی تمایل به حفظ وضعیت موجود و عدم تغییر در بین بهره برداران منطقه نسبت به تمایل به ایجاد تغییر بیشتر و قویتر است. سرانجام، پس از شناسایی موقعیت های مسألهدار و سهم آنها، بهمنظور دستیابی به یک وضعیت مطلوب تر، بعضی از راه حلها برای تضعیف نیروهای بازدارنده و یا تشدید نیروهای تسهیل گر یا هر دو پیشنهاد شد.
یکی از شاخص های مهم در برنامه ریزی مناطق سکونتگاهی، توجه به کیفیت زندگی ساکنان است. چراکه رشد و بهبود کیفیت زندگی بر سایر ابعاد توسعه در شهرها و روستاها تأثیرگذار است و مسیر پیشرفت و ترقی را هموارتر می سازد. بررسی میزان رضایتمندی ساکنان از محیط زندگی میتواند به ارزیابی سیاست ها، رتبهبندی مکان ها و تدوین استراتژی های مدیریت و برنامه ریزی شهری و روستایی کمک کند. پژوهش حاضر، به شناسایی ابعاد و ارزیابی میزان رضایتمندی ساکنان روستاهای محمدآباد، عل آباد و یزدل در شهرستان آران و بیدگل پرداخته است. حجم نمونه پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 291 نفر برآورد گردید. ابزار اصلی گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته است و تجزیه و تحلیلهای آماری و مدل سازی معادلات ساختاری در محیط نرمافزارهای AMOS و SPSS انجام شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و مشخص کردن وضعیت شاخص های کیفیت زندگی، از آزمون تی تک نمونه ای استفاده گردید. نتایج آزمون تیاستیودنت نشان داد که وضعیت شاخص اجتماعی نامطلوب بوده است. کیفیت اقتصادی در وضعیت نیمه مطلوب و شاخص های کالبدی، خدماتی و محیطی در وضعیت مطلوب قرار دارند. همچنین، ﺟﻬﺖ شناسایی و ارزیابی مؤلفه های کیفیت زندگی از ﻣﺪلﺳﺎزی ﻣﻌﺎدﻻت ﺳﺎﺧﺘﺎری اﺳﺘﻔﺎده ﮔﺮدﯾﺪ. نتایج مدل ساختاری عاملی مرتبه دوم نشان داد، اهمیت دادن به شاخص های اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه باعث بالارفتن کیفیت زندگی به میزان 0/85، شاخص اقتصادی به میزان 0/83، شاخص کالبدی 0/70، شاخص خدماتی0/26 و شاخص محیطی به میزان0/23 می گردد.
هدف از تحقیق کاربردی حاضر بررسی جایگاه شبکه های اجتماعی در خودکارآمدی شغلی با تمرکز بر نظریه استفاده و رضامندی از رسانه بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل 435 نفر از کارشناسان ترویج کشاورزی جهاد کشاورزی استان مازندران بود. حجم نمونه مورد نیاز با استفاده از فرمول دانیل 158 نفر بدست آمد که بهصورت انتساب متناسب در شهرستان های استان مازندران توزیع نمونه صورت گرفت. ابزار گردآوری داده، پرسشنامهای بود که روایی آن به سه صورت شکلی، سازه و تشخیصی و پایایی آن از طریق ضرایب پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد مروجانی که از رسانه شبکه های اجتماعی رضامندی دارند و به عنوان مخاطب فعال با این رسانه درگیر هستند، به علت خبرگی در رسانه هدف از سطح بالاتری از نفوذ اجتماعی برخوردار و درنهایت احساس ارزش گذاری اجتماعی بر مهارت های اکتسابی دارند. ضمن اینکه بهنوعی کاربست انتخابی شبکه های اجتماعی می تواند نظریهی شکاف آگاهی را نیز تقویت کند، زیرا که سطح دسترسی بالاتر مروجان به اطلاعات از طریق شبکه های اجتماعی سبب میشود دانش آنها در مقایسه با همکاران با سطح دسترسی کمتر، فزونی گیرد.
شهرستان روانسر که در استان کرمانشاه واقع شده، به دلیل تولید نخود دیم، شناخته شده است. این در حالی است که کشت این محصول، عملکرد محدودی را در شهرستان روانسر نشان می دهد. لذا طرح جایگزینی نخود پاییزه با زراعت نخود بهاره در دستور کار سیاستگذاران کشاورزی قرار گرفته است. پس از گذشت یک دهه، آهنگ پذیرش نخود پاییزه، تنها 20 درصد از کل تولید نخود دیم در این منطقه است، بنابراین هدف از این مطالعه تلفیقی، کاربست نظریه راجرز در پذیرش کشت نخود پاییزه در میان کشاورزان شهرستان روانسر بود. در بخش کمیتعداد 170 کشاورز به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. در بخش کیفی نیز تعداد 10 کشاورز با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند برگزیده شدند. دادهها با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته (بر اساس ویژگی های نظریه نوآوری راجرز) و نیز مصاحبه عمیق جمعآوری گردید. بهمنظور تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمیو کیفی به ترتیب از آمار توصیفی و تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج نشان داد که به ترتیب هر پنج ویژگی نوآورانه نخود پاییزه (مشاهدهپذیری، آزمونپذیری، سازگاری، مزیت نسبی و پیچیدگی) در پذیرش آن تأثیر داشتهاند. علاوه بر این، یافته ها در فاز کیفی نشان داد ویژگی های مشاهده پذیری و آزمون پذیری در مراحل اولیه تصمیم به پذیرش و ویژگی های سازگاری، مزیت نسبی و پیچیدگی در تداوم پذیرش نخود پاییزه نقش مهمتری داشته اند. بهطور کلی، نظریه راجرز در خصوص تأثیر ویژگی های پنجگانه نوآوری بر پذیرش، در شرایط نخود پاییزه تأیید شد.
با توجه به اهمیت آب به منزلهی یکی از اصلی ترین نهاده های کشاورزی و در عین حال، تخریب منابع آب و وقوع بحران کمآبی در بخش کشاورزی در سال های اخیر و نیز با در نظر داشتن نقش محوری کشاورزان در برنامه ها و راهبردهای مدیریت پایدار منابع آب، این پژوهش با هدف بررسی عوامل تأثیرگذار بر رفتارهای حفاظت از منابع آبدر بین کشاورزان انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق را تمامی کشاورزان در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان زنجان تشکیل دادند که 330 نفر از آنان با روش نمونه گیری چندمرحله ای برای انجام تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود. پانلی از کارشناسان و متخصصان مرتبط، روایی محتوایی پرسشنامه را تأیید کرده و روایی سازه و پایایی ترکیبی ابزار پژوهش نیز با برآورد مدل اندازه گیری و پس از انجام اصلاحات لازم به دست آمد. با توجه به نتایج کسب شده، بیشتر کشاورزان مورد مطالعه بهاندازه کافی رفتارها و اقدامات مختلف مرتبط با حفاظت از منابع آب (شامل اقدامات مرتبط با محصول، اقدامات مرتبط با آبیاری، اقدامات مرتبط با خاک و اقدامات مرتبط با تجهیزات و فناوری) را رعایت نکرده و به میزان نسبتاً اندکی آنها را انجام می دادند. همچنین، نتایج حاصل از برآورد دو مدل ساختاری با استفاده از تکنیک چند متغیره مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که دو سازه اصلی نظریه انگیزش حفاظت، شامل ارزیابی تهدید و ارزیابی مقابله (با تبیین 55 درصد از واریانس) و نیز پنج مؤلفه آن شامل حساسیت درک شده، شدت درک شده، اثربخشی پاسخ، هزینه های پاسخ و خودکارآمدی (با تبیین 60 درصد واریانس)، هر یک دارای اثر معنی داری بر رفتار حفاظت از منابع آب بودند. در مجموع، یافته های این پژوهش اعتبار و کارایی نظریه انگیزش حفاظت در زمینه تبیین و پیش بینی رفتارهای طرفدار زیست محیطی از جمله حفاظت از منابع آب را تأیید کرد.
هدف کلی این تحقیق توصیفی- همبستگی، بررسی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در شکل گیری زنجیره ارزش زردآلو در شهرستان ماهنشان بود. جامعه آماری تحقیق، زردآلوکارانبخش مرکزی شهرستان ماهنشان بودند (N=320). حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 118 نفر محاسبه شد (n=118). افراد با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی محتوایی پرسشنامه با نظر متخصصان در زمینه موضوع مورد پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. نتایج آمار توصیفی نشان داد میانگین مؤلفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات به ترتیب منابع اطلاعاتی (1/687)، میزان استفاده از منابع (1/188) و میزان دسترسی (1/023 از 6) بدست آمد. همچنین، میانگین محاسبه شده برای متغیر زنجیره ارزش زردآلو (1/957 از 6) بدست آمد. یافتههای مدلسازی معادلات ساختاری نیز نشان داد که فناوری اطلاعات و ارتباطات 67 درصد تغییرات شکل گیری زنجیره ارزش زردآلو را در میان زردآلوکاران شهرستان ماهنشان تبیین کرد. دو مؤلفهمیزان دسترسی و میزان استفاده از منابعنیز به ترتیب با مقدار0/37 و0/25 بیشترین و کمترین تأثیر را بر روی شکل گیری زنجیره ارزش زردآلو داشتند.
بروز بحران های جدی ناشی از رفتارهای غیر اخلاقی در کشاورزی، اهمیت نهادینه سازی کشاورزی اخلاقی را بیش از پیش نمودار ساخته است. به دلیل آنکه کشاورزان مهم ترین علت بروز رفتار غیر اخلاقی در فعالیت های کشاورزی هستند، هماکنون بذل توجه و ارائه آموزش به آن ها در مورد حصول کشاورزی اخلاقی به هدفی مهم تبدیل شده است. روش های متعددی بهمنظور ایجاد توافق بین تمامی دستاندرکاران بخش کشاورزی جهت تدوین برنامه های حمایت از محیط زیست در کشاورزی وجود دارد؛ اما یکی از کاربردی ترین این روش ها، روش ارزشیابی پاسخگو است. لذا هدف تحقیق حاضر، تدوین دستورالعملی جهت دگرگونی در اطلاعات، بینش ها و مهارت های تمامی ذینفعان مربوطه در روستای تلبومه استان خوزستان بوده است. کشاورزان هدف از روستای تلبومه شهرستان باوی بودند که با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی 15 نفر از آن ها انتخاب شدند. مداخله گرها از کارشناسان مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان باوی و پرسنل بخشداری مرکزی باوی بودند که برای همکاری در فرآیند پژوهش، پنج نفر از آن ها برگزیده شدند.نتایج تحقیق، کاهش اختلاف قدرت میان ذینفعان، بهبود ارتباط متقابل و تناسب در الگوهای عمل ذینفعان را بهعنوان سه رکن اصلی برای تغییر باورهای اصلی و تحقق یادگیری دو حلقه ای، معرفی نمود. مدل عملیاتی تحقیق تأیید نمود که بهمنظور نیل به رفتار اخلاق محور با محیط زیست هم روستاییان و هم سایر مداخله گران نیاز انکارناپذیری به آموزش و یادگیری دارند. بهمنظور نیل به این نوع یادگیری، بازدیدهای صحرایی کشاورزان از واحدهای تولیدی رعایت کننده اصول کشاورزی اخلاقی، بهعنوان روش نمایش نتیجه، پیشنهاد می شود.
کشاورزی شهری شیوه ای برای کاهش آسیب پذیری جمعیت های شهری جهان در برابر تغییرات اکولوژیکی است. کارکردهای آن را میتوان در مدیریت انرژی و کاهش نقل و انتقال محصول، مدیریت ضایعات شهری، بهبود کیفیت آب و خاک و هوای شهرها، ارتقای کیفیت غذا و امنیت غذایی، مدیریت حوادث غیر مترقبه و بحران گونه و در نهایت کمک کشاورزی شهری به بهبود وضعیت شهروندی و بروز رفتارهای مطلوب شهروندی دانست. این تحقیق با هدف تحلیل ظرفیت های کشاورزی شهری انجام شد. تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، از نوع توصیفی است. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز به تعداد 845 نفر بودند. حجم نمونه دانشجویان با روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 148 نفر تعیین گردید. برای بررسی پایایی پرسشنامه پیشآزمون اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرمافزار SPSS22 وSmart PLS انجام شد. نتایج تحلیل نشان داد که بیشترین بار عاملی (0/898) و مقدار تی (39/411) مربوط به ظرفیت کشاورزی شهری در مدیریت آبهای سطحی برای تغذیه سفره های زیرزمینی است.
امروزه موفقیت در برنامه های مدیریت و حفاظت از منابع آب و خاک، به منظور کاهش فرسایش خاک، یکی از اولویت های اساسی تمامی کشورها از جمله ایران می باشد و یکی از مصادیق بارز در این زمینه، به کارگیری کشاورزی حفاظتی با هدف دستیابی به توسعه و تولید پایدار و مدیریت پایدار منابع آب و خاک است. هدف این پژوهش، رتبه بندی و سطح بندی فضایی روستاهای منتخب کشت گندم در جنوب کرمان، بر اساس ابعاد کشاورزی حفاظتی بود. در این تحقیق، از روش پیمایش استفاده شد. جامعهی آماری، کشاورزان گندمکار مناطق روستایی جنوب کرمان بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 327 کشاورز برآورد شد و روش نمونهگیری، طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب بود. ابزار سنجش، پرسشنامهی محقق ساخته ای بود که روایی آن با استفاده از پانل متخصصان و پایایی آن با محاسبهی آمارهی آلفای کرونباخ تأیید شد. نتایج تکنیک وایکور نشان داد که روستاهای حیدرآباد چاهسوخته و عباسآباد طرحاحرار بهترتیب با کسب ضرایب 0/004 و 0/018 در رتبه های اول و دوم قرار گرفتند و روستای فردوس، با کسب ضریب 0/994 در رتبه آخر قرار گرفت. از سویی، نتایج سطحبندی فضایی، بازگو کنندهی "اختلاف و نابرابری" بین روستاهای مورد مطالعه در سطوح مختلف بود و نشان داد که 52/8 درصد روستاها در طبقهی "برخوردار و مطلوب"، 1/36 درصد در طبقهی "نیمهبرخوردار" و 11/1 درصد در طبقهی "محروم یا نامطلوب" قرار دارند. با توجه به قرار گرفتن 52/8 درصد از روستاها در طبقه "برخوردار و مطلوب"، می توان گفت که روستاهای مورد مطالعه از نظر به کارگیری عملیات کشاورزی حفاظتی در وضعیت مطلوبی قرار دارند.
امروزه از تغییر کاربری اراضی کشاورزی و عوامل تشدید کننده آن بهعنوان یکی از چالش های زیست محیطی قرن اخیر نامبرده می شود. در این میان، کشاورزی، وابسته ترین فعالیت به آن به شمار می رود. در نتیجه، برای درک بهتر موضوع باید ذی نفعان این عرصه را شناسایی کرد تا بتوان در مورد رفتار آنها برنامه ریزی انجام داد. در جهت تحقق این امر، هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر رفتار کشاورزان نسبت به تغییر کاربری اراضی کشاورزی در حوضه جنوبی آبریز دریاچه ارومیه با استفاده از تحلیل تشخیصی بود. جامعه آماری تحقیق، شامل تمامی بهره برداران بخش کشاورزی منطقه بودند. از میان جامعه ی آماری نمونه ای به حجم 153 نفر در مرحله اول بهصورت خوشه ای و سپس در مرحله دوم با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران پیش بینی گردید. ابزار اصلی تحقیق، پرسشنامه بود. برای تأیید روایی پرسشنامه از متخصصان بهره گرفته آزمون کروسکال والیس نشان داد که تفاوت معنی داری در رفتار پاسخگویان نسبت به تغییر کاربری اراضی کشاورزی، برحسب سن، شرکت در دوره های ترویجی و میزان زمین کشاورزی افراد وجود دارد؛ اما تفاوت معنی داری در رفتار پاسخگویان به تفکیک میزان تحصیلات وجود نداشت. همچنین یافته های تحلیل تشخیصی نشان داد که عوامل اقتصادی، نظارتی و مدیریتی به ترتیببیشترینتأثیر و شرکت در دوره های ترویجینیزکمترین تأثیررابررفتار کشاورزان داشته است. با توجه به این نتایج توصیه می شود مسئولان بخش روستایی و کشاورزی با جذب سرمایه، شرایط را برای توسعهی صنایع دستی و تولیدات مختلف روستایی از جمله فرآوری مواد کشاورزی و دامی مهیا نمایند. در نتیجه، کشاورزان و خانوادههای آنها می توانند یک درآمد مکمل برای هزینه های خانواده داشته باشند.
هدف این پژوهش، تحلیل موانع گذار به کشاورزی ارگانیک در بین شالیکاران استان مازندران بود. این تحقیق کیفی و از روش مطالعه موردی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه شالیکارانی بودند که گواهی تولید محصول سالم را از مؤسسه استاندارد استان مازندران دریافت نموده بودند. برای نمونهگیری از روش هدفمند استفادهشده است.بر این اساس، با 15 نفر از شالیکاران ارگانیک استان مازندران بهعنوان نمونه، مصاحبه به عمل آمد. ابزار اصلی مورد استفاده برای جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه باز-پاسخ (پروتکل) بود و از مصاحبه عمیق و مشاهده مستقیم استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روش شمارش، کدگذاری و توسعه طبقات انجام شد. نتایج مبین آن بود که شالیکاران برای گذار به کشاورزی ارگانیک و یا ماندن در آن با دو دسته موانع کلی، شامل چالشها و هزینهها مواجه هستند. پاسخگویان، نداشتن دانش و آگاهی، عدمحمایتهای دولتی، تولیدی و آینده هراسی را بهعنوان مهمترین چالشهای گذار به کشاورزی ارگانیک بیان نمودند و در خصوص هزینهها به هزینههای مالی و هزینهها از بعد صرف انرژی و زمان، بهعنوان مهمترین موانع گذار و یا باقی ماندن در کشاورزی ارگانیک اشاره نمودند.